صفیر آرانی
اشعار آیینی شاعر اهلبیت(علیهم السلام) رضا حمامی آرانی

هدیه به روح مادرم

روح او شاد که این سینه زنی یادم داد

مرحبا اینکه چه شیرین سخنی یادم داد

خاک او سرمه ی چشمم که میان روضه

نوحه و ذکر حسین بی کفنی یادم داد

به فدایش که مرا با ادب مادری اش

رسم رفتن به چنین انجمنی یادم داد

تا زبانم به سخن وا شد و شعری خواندم

از همان لحظه حسین شاه منی یادم داد

یا حسین تا که نگویم ز زمین پا نشوم

مادرم بود چنین پا شدنی یادم داد

پیرهن مشکی تنم کرد و دلش شاد که او

درس تکریم چنین پیرهنی یادم داد

پرچمی داد به دستم در گوشم شعر

ای شه تشنه که صد پاره تنی یادم داد
 

 

کد هدایت به بالا


نوشته شده در تاريخ سه شنبه 19 آذر 1392برچسب:, توسط با کاروان زینب.سعیدخانی.

صفحه قبل 1 صفحه بعد